خورشید آل یاسین ... |
باخبر باش که هنگامه ی استقبال است
جمعه 94/3/15 .:. 10:26 عصر .:. منتظرالمهدی «عج»
.:. نظر
ما از هر طرف که باد بیاید عصر جدید
اما من چشمان تو من از تو ناگزیرم من “قیصر امین پور” چهارشنبه 94/2/30 .:. 8:23 عصر .:. منتظرالمهدی «عج»
.:. نظر
اوایل روزهای سال 1380 با جمعی از دوستـــان عازم شهر مقدس قـــم شدیم در ایام حضور در قم با محقق بزرگواری آشنا شدیم که در مورد ظهور و نشانههای آن تحقیقات گستردهای انجام داده بود و با استدلالهای روایی جالب معتقد بود که ظهور بسیار نزدیک است نکات علمی سخنان ایشان، هر شنوندهای را به تفکر وامیداشت و قضیه فراتر از یک ادعای احساسی و بیبنیان بود تا این که در همان ایام توفیق، یارِ جمع دوستان شد و در صبح یک روز بهاری موفق به حضور در بیت علامه حسنزاده آملی (حفظه الله تعالی) شدیم و از نزدیک این دانشمند گرانقدر را زیارت کردیم داستان چگونگی حضور در محضر ایشان و ساعتی که در خدمت معظم له بودیم خود جریانی شیرین و درسآموز است که وقت مستقلی برای بیان میخواهد که در این مقاله مختصر نمیگنجد. اما آنچه باعث شد آن جلسه برای این حقیر بهیادماندنی و سرنوشتساز شود مطرحشدن ماجرای تحقیق برادر محققمان در مورد ماجرای ظهور و نشانههای آن بود آن طلبه فاضل به تفصیل موضوع را برای حضرت علامه شرح دادند و ایشان باادب و حوصله مثال زدنی به دقت به سخنان ایشان گوش دادند همه دوستان حاضر در جلسه لحظهشماری میکردند تا عکسالعمل علامه حسنزاده را در قبال مسائل مطرحشده مشاهده کنند بعد از پایان سخنان برادر بزرگوار، استاد لحظهای تأمل کردند و سپس با خنده شیرین و معناداری به جمع نگاه کرده و با آن لهجه شیرین فرمودند خلاصه عرایض حضرات این است که میخواهید بفرمایید که ظهور حضرت نزدیک است؟ با تأیید دوستان ایشان فرمودند: اگر بــــگویم ظــــهور اتفـــاق افتـــــاده چه؟ همه جا خوردیم. اصلاً انتظار چنین مطلبی را از ایشان نداشتیم همه مات و متحیر این سخن ایشان بودیم و نمیدانستیم چه بگوییم؛ علامه که متوجه تحیر جمع شده بود بابیانی حکیمانه اینگونه مطلب را توضیح دادند برای توضیح مطلب باید مثالی بیان شود پروردگار متعال قواعد عالم ملکوت را نظیر و شبیه قواعد عالم ملک قرار داده و عالم تکوین را منطبق با عالم تشریع خلق کرده تا بشر با پی بردن به اسرار و قواعد عالم ملک و تکوین، پی به اسرار ملکوت و تشریع ببرد و از این هماهنگی و شباهت حکمتهایی استفاده کند یکی از این قواعد مسلم و عمومی طبیعت، تدریجی بودن تحولات میباشد فیالمثل حرکت وضعی زمین و در پی آن طلوع و غروب خورشید یک فرایند تدریجی است اگر خورشید به یک باره در آسمان زندگی مادی و طبیعی طلوع یا غروب کند در روند حیات اختلال ایجاد میشود و هیچ موجود زندهای قادر به تطبیق خود با تغییر وضعیت نور در میدان حیات نخواهد بود و نظم زندگی به هم میریزد. خورشید باید به تدریج غروب و طلوع کند تا موجوداتِ تحت تأثیر خورشید بتوانند خود را با تغییرِ رخ داده تطبیق کرده و حیات به چرخهی نظم خود ادامه دهد نظیر همین اتفاق نیز در حیات معنوی و ملکوتی بشر، در حال، اتفاق افتاده است. علامه بزرگوار در توضیح این مطلب فرمودند: امام معصوم، خورشید آسمان حیات معنوی بشر است و طلوع و غروب ایشان در صحنه حیات بشر تابع قواعدی شبیه قواعد طبیعی خورشید است اگر مقوله غیبت و ظهور حضرت به طور دفعی و بدون هیچ زمینهای واقع شود، مسلماً جوامع بشری تاب این تحول شدید را نخواهد داشت. بدین علت حکمت الهی مقتضی تدریجی بودن این اتفاق عظیم است با بررسی تاریخ حیات بابرکت حضرت در میابیم که این اتفاق در مورد غیبت حضرت واقع شده است غیر از اینکه حیات سه امام همام قبل از امام عصر(عج) تقریباً به حالت غیبت بوده و نوعی تمرین برای شیعیان برای زندگی مومنانه بدون ارتباط فیزیکی با امام بود. غیبت حضرت به دو مرحله غیبت صغری و کبــــــری تقسیم می شود مرحله غیبت صغری به مثابه آماده کردن مردم برای غیبت اصلی و طــــــولانی حضرت بوده است. همین حکمت در دوران ظهور حضرت هم رعایت خواهد شد بشری که در طول صدها سال در دل ظلمت زندگیِ بدون حاکمیت فرهنگ توحیـــــدی-ولایــــــی نشو و نما پیداکرده ظرفیت تحمل ناگهانی نور وجودی که به تعبیر قرآن زمین را اشراق میکند “اشرقت الارض بنور ربها…” را ندارد لذا باید واسطه در این بین وجود داشته باشد بدین معنا که مجالی برای تجلی نور ایشان در وسعتهای محدود به وجود آید، که مردم بتوانند خود را برای حضور آن مقام رفیع آماده کنند. سپس آن عارف روشنضمیر تأملی کرده و با قاطعیت، جملاتی فرمودند که باعث شد جمع حاضر به وجد آمده و طوفانی از شادی و سرور در دل و جان حضار پدید آید؛ و آن از این قرار بود: قرائن و شواهد نشان میدهد انقــــلاب اســـلامی و نــــظام مقـــــدس جمهـــــوری اســـــلامی ایران ظهور صغرای حضرت بقیه الله الاعظم و بین الطلوعین حکومت جهانی امام زمان ارواحنا فداه میباشد. آنگاه این مژده بزرگ را بیان مثالهایی شرح دادند ایشان فرمودند: مثلاً این مراسمات عبادی و معنوی را ببینید روزی در همین شهر قم، اگر چند طلبه به صورت انفرادی و با هزینه شخصی چند روزی اعتکاف میکردند، میگفتیم الحمدالله معنویت در حوزه پیشرفت کرده ولی اکنون میبینیم چند هفته قبل از ایام اعتکاف شاهد جوانانی هستیم که چندین شبانهروز و در سختترین شرایط و با کمترین امکانات در مساجد و حرمها معتکف میشوند و عمده هدف خود را خودسازی برای آمادگی ظهور اعلام میکنند مگر در ایام رژیم گذشته عموم مردم از معارف اهلبیت و ادعیه ایشان این قدر اطلاع داشتند!؟ در روز عرفه در غیر صحرای عرفه شاید خواصی پیدا میشدند که دعای عرفه سیدالشهدا را با آن مضامین بلند و عرشی را قرائت میکردند؛ اما اکنون چه؟ از ظهر تا عصر عرفه، مساجد، حرمها و خیابانهای اطراف و رسانهها بسیج میشوند تا میلیونها انسان اعم از نوجوان و جوان و پیر و زن و مرد و عامی و عالم در کنار هم نشسته و با ناله و تضرع، این دعای به این حجم را قرائت میکنند، اینها فرج امام زمان نیست، پس چیست؟ زمانی بر این ملت گذشت که حتی در میان خواص کمتر کسی پیدا میشد که بتواند قرآن را از روی مصحف، به درستی قرائت کندتا چه رسد به درک معانی و معارف قرآن اما اکنون میبینیم که در سراسر کشور دهها هزار حافظ و قاری قرآن تربیتشدهاند که به دنبال درک حقائق قرآن و عمل به آنها هستند، آیا اینها جلوههای ظهور نیست؟ نمـــاز جمعهها، راهپیماییها، جهـــادها و شهادتها، احیـــاء مهدیهها و جمـــکران، اقـــــبال مردم به دعـــــای ندبــــه و… همه و همه نشان از یک خیزش عظیم و تحولی بیسابقه در تاریخ تشیع و همه جلوههایی از ظهور صغری است. انقـــــلاب اســـــلامی ایـــــران ظهـــــور برنامهای، شخصیـــــتی و حقــــوقی حضرت مهـــــــدی موعـــــود(عج) بوده و ظهــور جهانی و اصلی حضرت، ظهـــور شخصی و حقیـــقی ایشــان میباشد هر کس هر کاری میخواهد در دوران ظهور انجام دهد الان شروع کند چون وقتش فرا رسیده و زمینهاش از هر جهت آماده است. منبع: کانون مهدویت دانشگاه فردوسی مشهد یکشنبه 93/10/28 .:. 11:12 صبح .:. منتظرالمهدی «عج»
.:. نظر
تقصیر ماست غیبت طولانی شما
« وحید قاسمی » دوشنبه 93/6/10 .:. 11:22 صبح .:. منتظرالمهدی «عج»
.:. نظر
بخاطر کودکان به حرمت دل مادرانشان برگرد ... آقای من آقای تنهایی ... دیریست جز باد
عباس حسین نژاد یکشنبه 93/4/22 .:. 10:23 عصر .:. منتظرالمهدی «عج»
.:. نظر
چه بی عار مردمی هستیم ما! چه بی آب چشمانی در سر کاشته ایم! چه بی رقص دست و پایی به خود آویخته ایم! «چه بی نشاط بهاری که بی روی تو می رسد!» فریاد! از این روزهای بی فرهاد. حسرتا! از شبهای بی مهتاب. فغان! از چشم و دل نا کشیده هجر. آیا هنوز، نوبت مجنون است و دور لیلی؟ پنج روزی که نوبت ماست، مغلوب کدام برج نحس است؟ تهمت نحس، اگربر زحل ننهم، با طالع پرده نشین، چه می توانم گفت؟ حافظ! یک بار دیگر بر سینه مرده خوار من بنشین و بخوان! کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش ; کی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟ مهپاره های سعدی، اینک همه بر سفره ی مار و مورند. تو که از ماه تا ماهی، بر خوان خود، نشانده ای، از او این خاکساری را بپذیر: در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم. بدان امید دهم جان، که خاک کوی تو باشم رضا بابایی شمس را در مثنوی نمی آراستی، اگر دیده بودی، خورشید، چه سان، هر صبح برسر و روی موعود ما بوسه می زند;چه سان، هر شب، ماه در گوشه ی محراب سهله، به عقیق خاتم او می اندیشد; چه انبوه ستارگان، غبار راه او، بر خودمی آویزند; چه دلفریب غنچه هایی، که در نسیم یادش، سینه می گشایند! نی را به شکایت نمی خواندی، اگر دیده بودی، در نیستان چه آتشی افتاده است! ای قیامتگاه محشر! در این غوغای عاشق پیشگی ها، کسی هم تو را جست؟ کسی گفت آیا، به شکرخواری، نباید از شکرساز غفلت کرد؟ به مه پرستی، از آسمان نباید چشم دوخت؟ شراب نیم خورده نباید، به پای درختان انگور ریخت؟ دهان را که معدن بوسه و کلام است، از ناسزا نباید انباشت؟ کسی گفت آیا: دوست دارد یار این آشفتگی کوشش بیهوده، به از خفتگی ...؟ ولی من که هزار زخم شرافت، در مریضخانه ی عشقم، با تو می گویم. از درازی راه; از سنگینی بار; از گل اندودی دل; ازپا و دست بی دست و پا; از گنگی سر; از تنگی رزق; از بی رحمی باغبانهایی که فقط، پاییز و زمستان، آهن به در چوبین باغ می کوبند، و تیغ و تبر را خط و نشان می کنند. با تو می گویم. از شوکران غیبت، که هنوز بر جام انتظار می ریزد; از بغضهای جمعه شب، که گلو می فشارد، سینه می دراند، و عبوس می نشیند. باور کن که بی عمر، زنده ایم ما. و این بس عجب مدار; «روز فراق را که نهد، در شمار عمر» که گفت عمر ما کوتاه است؟ عمر ما هزار و اند حجله دارد. روزگار درازی است در نزدیک ترین قله به آسمان - میان ابرها - نفس از کوهستان سرد زندگی گرفته است. بی عمر هم می توان زندگی کرد، و ما این گونه بودن را از سرداب سامرا تا روزگار اکنون، پاس داشته ایم. ای شادترین غم ! شکوه تو، چنین مرا به شکوه واداشت، و من از صبوری تو در حیرتم. آرزونامه های مرا که یک یک، پر می دهم، به دانه ای در دام انداز، و آنگاه، جمله ای چند برآن بیفزا; تا بدانم که نوشتن راخاصیتی است شگرف. اینک کودک دل را به خواب می برم: «شکوه چرا؟ مگر نه این که غیبت، سراپرده ی جلال است، و غمگنانه ترین فریاد عاشقان، جشن حضور؟». پنج شنبه 93/2/25 .:. 12:5 عصر .:. منتظرالمهدی «عج»
.:. نظر
وقتی تو نیستی نه هست های ما چونانکه بایدند ، نه باید ها...
قیصرامین پور ... یکشنبه 92/4/2 .:. 11:9 صبح .:. منتظرالمهدی «عج»
.:. نظر
|
|